تاثیرات طرز فکر بر زندگی افراد

تاثیرات طرز فکر افراد بر زندگیشان

تحقیقا نشان داده‌اند که طرز فکر شما تاثیرات زیادی بر زندگی و موفقیت‌های شما می‌گذارد و می‌تواند روند زندگی شما را تغییر دهد.

طرز فکر شما پایه و اساس روشی را که زندگی خود را تجربه می‌کنید تعیین می‌کند. وقایع دقیقاً یکسان ممکن است برای دو فرد متفاوت اتفاق بیفتد و مغز هر فرد این اتفاقات را تفسیر می‌کند و واکنش متفاوتی نشان می‌دهد. این به نوبه خود، پیامدهای متفاوتی را در پی‌خواهد داشت. این عمدتاً به این دلیل اتفاق می‌افتد که هر یک از ما تجربیات متمایزی در گذشته داریم که بر نحوه عملکرد مغز فیزیکی و تشکیل سیستم‌های اعتقادی تأثیر می‌گذارد. این چیزها بر نحوه درک مغز شما از جهان تأثیر می‌گذارد. و برای هر یک از ما متفاوت خواهد بود.

مغز و باورهای شما در درجه اول ذهنیت شما را ایجاد می‌کند. تحقیقات نشان می‌دهد که طرز فکر شما نقش مهمی در تعیین نتایج زندگی شما دارد. ناآگاهانه، طرز فکر شما می‌تواند به افسردگی، اضطراب و سایر مسائل مربوط به سلامت روان کمک کند و باعث شود فرصت‌هایی را که منجر به زندگی بهتر می‌شود را از دست بدهید. نکته خوب این است که حتی اگر شما هیچ نقشی در ساخت ذهنیتی که امروز دارید نداشته‌اید، می‌توانید آن را تغییر دهید.

وقتی از طرز فکر خود، آگاه شدید، می‌توانید عمداً شروع به هدایت آن کنید تا به شما در بهبود زندگی، سلامت جسمی و روانی، کاهش استرس و انعطاف پذیری بیشتر کمک کند. علم ثابت کرده است که افکار و طرز فکر شما به طرق مختلف بر زندگی شما تأثیر می‌گذارد. این تاثیر می‌تواند هم خوب و هم بد باشد.

اگر دچار اضطراب هستید و از آن رنج می‌برید مطلب اختلال اضطراب فراگیر و نشانه‌های آن میتواند در بهبئد اضطراب به شما کمک کند.

 

ذهنیت چیست و از کجا می‌آید؟

به عنوان یک نوزاد، شما افراد اطراف خود را مشاهده می‌کنید. مغز شما مانند یک اسفنج، کلمات، رفتارها و واکنش‌های احساسی آن‌ها و نحوه توضیح آن‌ها از جهان را جذب می‌کند. چه باورها به صراحت بیان شوند یا نه، شما “حقایق” را در مورد زندگی و جهان فقط با تماشا و تعامل با محیط خاص خود می‌آموزید. همانطور که به زندگی ادامه می‌دهید، خانواده، مدرسه، دوستان،تلویزیون و اینترنت همگی به شکل‌گیری سیستم اعتقادی منحصر به فرد شما کمک می‌کنند.

اگر والدینتان سخت کار کنند، به ثروت برسند و برای موفقیت ارزش قائل شوند، به احتمال زیاد این باور را خواهید داشت که موفقیت پولی مهم است. اگر والدینتان احساساتی از خود نشان ندهند، پذیرای بحث‌های سالم نباشند و شما را از بیان احساسات، نیازها یا نظرات خود منصرف کنند، می‌آموزید که این چیزها «ایمن» نیستند و آن‌ها را دفن می‌کنید.

به دلیل نوروپلاستیسیته، وقتی افکار یکسانی را به طور مکرر داشته باشید، در مغز فیزیکی و بخشی از ذهنیت شما نقش می‌بندند. افکار مکرر به معنای واقعی کلمه مسیرهایی را در مغز شما با ایجاد ارتباط بین نورون‌ها تشکیل می‌دهند. این افکار، سپس به الگوهای تفکر پیش فرض برای شما تبدیل می‌شوند.

مغز شما طرز تفکر شما را در طول زندگی منعکس می‌کند. شما به نوعی آن را با افکار و رفتار خود شکل می‌دهید. اگر هشت ساعت در روز ویولن بزنید، قسمت‌هایی از مغز که به شما در نواختن ویولن کمک می‌کنند بزرگ‌تر می‌شوند. اگر تمام روز به افکار استرس‌زا فکر می‌کنید، آن قسمت‌های مغز بزرگ‌تر می‌شوند و سایر قسمت‌های مغز خراب می‌شوند.


دو نوع اساسی ذهنیت:

به گفته کارول دوک، روانشناس استنفورد، دو ذهنیت اساسی وجود دارد: ثابت و رشد. دیدگاهی که اتخاذ می‌کنید بخش بزرگی از رفتار شما، رابطه شما با موفقیت و شکست در هر دو زمینه حرفه‌ای و شخصی و در نهایت توانایی شما برای شادی را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

ذهنیت ثابت:

اگر ذهنیت ثابتی دارید، معتقدید که ویژگی‌ها و توانایی‌های شما ذاتا ثابت و تغییرناپذیر هستند. این دیدگاه همچنین تمایل دارد فکر کند که استعداد و هوش به تنهایی منجر به موفقیت می‌شود. تلاش صرف شده یک عامل مرتبط نیست.

وقتی این دیدگاه ثابت را دارید، می‌توانید مشغول تلاش برای اثبات به خود و دیگران باشید که هر سطح از استعداد و مهارتی که دارید «کافی است». از آنجایی که نمی‌توانید چیزی را که با آن متولد شده‌اید تغییر دهید، در مقدار یک ویژگی خاص گیر کرده‌اید. این نوع تفکر ثابت اغلب منجر به افسردگی و سایر مسائل مربوط به سلامت روان می‌شود زیرا هیچ راهی برای غلبه بر چالش‌ها برای شما وجود ندارد.

ذهنیت رشد:

از سوی دیگر، اگر ذهنیت رشدی دارید، معتقدید که استعدادها و توانایی‌ها را می‌توان در طول زمان با تلاش و پشتکار شکوفا کرد. من نمی‌گویم که این نگرش به این معنی است که شما معتقدید که هر کسی می‌تواند به طور جادویی تنها با تلاش کافی به انشتین یا موتزارت تبدیل شود. با این حال، به این معنی است که شما معتقدید هر کسی می‌تواند باهوش‌تر یا با استعدادتر یا شادتر یا هر چیز دیگری شود – اگر در آن کار کند.

اگر این دیدگاه را داشته باشید، تمایل دارید که هوش، مهارت، استعداد و موفقیت خود را به عنوان نقطه شروع با ظرفیت رشد ببینید. می‌توانید مراحل مختلفی را که برای توسعه و بهبود برمی‌دارید، مشاهده کنید. این رویکرد معتقد است که ویژگی‌های اساسی شما انعطاف‌پذیر هستند و می‌توانند با زمان و تلاش پیشرفت کنند.

برای آشنایی بیشتر با ذهنیت رشد مطلب طرز فکر رشد چیست و چگونه می‌توان آن را توسعه داد را مطالعه کنید.

ذهنیت انسان‌ها و طرز تفکر آن‌ها می‌تواند مسیر زندگی آن‌ها را مشخص کند پس مهم است که شما چه طرز فکری داشته باشید.
اهمیت طرز فکر در زندگی

اثر کارول دوک:

پژوهش کارول دوک روانشناس استنفورد اساس درک ما از طرز فکر است. او در کتاب طرز فکر خود، روانشناسی جدید موفقیت، به بررسی قدرت باورهای ما، چه خودآگاه و چه ناخودآگاه، می‌پردازد. Dweck تشخیص داد که تفاوت عمده بین این دو طرز فکر این است که یک ذهنیت رشد محور اشتیاق به یادگیری ایجاد می‌کند در حالی که یک دیدگاه ثابت نیاز به تأیید ایجاد می‌کند.

او نوشت:

به مدت بیست سال، تحقیقات من نشان داده است که دیدگاهی که شما برای خود در نظر می‌گیرید بر نحوه هدایت زندگی شما تأثیر می‌گذارد. این می‌تواند تعیین کند که آیا شما تبدیل به فردی می‌شوید که می‌خواهید باشید.

طرز فکر رشد بر این باور است که ویژگی‌های اساسی شما چیزهایی هستند که می‌توانید با تلاش‌های خود پرورش دهید. اگرچه افراد ممکن است از هر نظر متفاوت باشند – در استعدادها و استعدادهای اولیه، علایق یا خلق و خویشان – همه می‌توانند از طریق کاربرد و تجربه تغییر کنند و رشد کنند.

آیا افراد با این طرز فکر معتقدند که هر کسی می‌تواند هر چیزی باشد، هر کسی با انگیزه یا تحصیلات مناسب می‌تواند انیشتین یا بتهوون شود؟ نه، اما آن‌ها معتقدند که پتانسیل واقعی یک فرد ناشناخته است (و غیرقابل شناخت). نمی‌توان پیش بینی کرد که با سال‌ها اشتیاق، تلاش و آموزش چه چیزی می‌توان به دست آورد.

علم ثابت می‌کند طرز فکر شما بر واقعیت شما تأثیر می‌گذارد:

تحقیقات مدرن ثابت کرده است که طرز فکر شما می‌تواند بدن و زندگی شما را به روش‌های قابل اندازه گیری تحت تاثیر قرار دهد. چند نمونه از این موارد عبارتند از:

ورزش:

الن لنگر، روانشناس هاروارد، مطالعه‌ای بر روی خدمتکاران هتل انجام داد. با وجود این‌که این زنان تمام روز مشغول کشیدن جاروبرقی، بالا و پایین رفتن از پله‌ها، خم شدن هستند و بدن خود را به حرکت در می‌آوردند، ۶۷ درصد از آن‌ها گفتند که ورزش نمی‌کنند. در ابتدای مطالعه، تیم لانگر چربی بدن و سایر آمارهای سلامت جسمی خدمتکاران را اندازه‌گیری کرد. یافته‌ها با کمبود ورزش درک شده خدمتکاران، به جای میزان واقعی ورزش آن‌ها مطابقت داشت. سپس لانگر خدمتکاران را به دو گروه تقسیم کرد. در گروه اول، او به آن‌ها توضیح داد که چقدر کالری در محل کارشان می‌سوزانند. او همچنین به آن‌ها گفت که سطح فعالیت آن‌ها با تعریف جراح عمومی ایالات متحده از سبک زندگی فعال مطابقت دارد. گروه دیگر اطلاعات مشابهی را دریافت نکردند. هر دو گروه طبق معمول وظایف خود را انجام دادند.

یک ماه بعد، محققان همان اندازه‌گیری‌های فیزیکی را از زنان هر دو گروه انجام دادند و به نتایج شگفت‌آوری دست یافتند. گروهی که به آن‌ها گفته شده بود فعالیت شغلی آن‌ها به عنوان ورزش واجد شرایط بود، شاهد کاهش وزن و نسبت دور کمر به باسن و کاهش ده درصدی فشار خون بودند. یک بررسی نشان داد که هیچ یک از خدمتکاران به هیچ وجه روال خود را تغییر نداده‌اند. تنها تفاوت در نحوه مشاهده یک گروه از کارهایی بود که انجام دادند. به گفته لانگر، اگر فکر می‌کنید که در حال ورزش هستید، بدن شما به گونه‌ای واکنش نشان می‌دهد که گویی ورزش می‌کنید.


خواب:

یک مطالعه نشان داد که گفتن این‌که شما خوب یا بد می‌خوابید، نحوه واکنش بدن افراد را مشخص می‌کند. در این مطالعه، دانشمندان بررسی کردند که چگونه درک افراد از کیفیت خواب بر احساسات و عملکرد آن‌ها تأثیر می‌گذارد.

محققان اثرات خواب REM را بر کیفیت خواب توضیح دادند و به شرکت کنندگان گفتند که میانگین خواب REM باید حدود ۲۰ تا ۲۵ درصد کل خواب باشد. به افراد گروهی که کیفیت خواب را اختصاص داده بودند، حسگرهایی تعبیه شد و به آن‌ها گفته شد که محققان علائم حیاتی و خواب REM را زیر نظر دارند. این درست نبود.

گروه «زیر میانگین» معتقد بودند که ۱۶.۲ درصد خواب REM دارند، در حالی که به گروه «بالاتر از میانگین» گفته شد که ۲۸.۷ درصد خواب REM دارند. محققان حتی به شرکت کنندگان نمودارهای موج مغزی جعلی و صفحات گسترده رسمی را دادند تا آزمایش را متقاعدتر کنند. پس از تست خواب، محققان چندین تست شناختی را با استفاده از مهارت‌های ریاضی و کلامی اولیه انجام دادند. افرادی که به آن‌ها گفته شده بود خواب با کیفیت پایینی دارند، در آزمون‌ها عملکرد بدتری داشتند و نقص‌های شناختی بیشتری نسبت به گروه کنترل و خواب با کیفیت بالا نشان دادند.

شانس:

طبق تعریف استاندارد، شانس چیزی خارج از کنترل شما است. با این حال، دانشمندان علوم اجتماعی شانس را نتیجه اقدامات شخصی و گشودن به تجربیات جدید می‌دانند که ممکن است خطراتی را در بر داشته باشد. به گفته ریچارد وایزمن، استاد درک عمومی از روانشناسی در دانشگاه هرتفوردشایر در بریتانیا، به نظر می‌رسد برخی از افراد توانایی عجیبی برای قرار گرفتن در مکان مناسب و در زمان مناسب دارند. اما، او روشی را در پشت آن کشف کرد.

وایزمن تحقیقات خود را در دهه ۱۹۹۰ با آزمایش افرادی که خود را خوش شانس و بدشانس معرفی می‌کردند آغاز کرد تا ببیند آیا می‌تواند تفاوت را تشخیص دهد یا خیر. در یکی از آزمایشاتش، یک اسکناس ۲۰ دلاری را در خیابان گذاشت و تماشا کرد که چه کسی آن را برداشت. او متوجه شد که افراد خوش شانس متوجه این موضوع شده‌اند اما افراد بدشانس متوجه این موضوع نشده‌اند. او آزمایش‌های بیشتری انجام داد و دریافت که افراد خوش شانس فرصت‌ها را می‌بینند در حالی که دیگران توانایی دیدن این فرصت‌ها را ندارند .

افرادی که معتقدند خوش شانس هستند فعالانه به دنبال فرصت‌هایی هستند و می‌توانند فرصت‌هایی را ببینند که افرادی که فکر می‌کنند بدشانس هستند از دست می‌دهند. وایزمن به این نتیجه رسید که افراد خوش شانس یک طرز فکر اساسی برای جستجوی خوبی‌ها در همه چیز دارند.

شما می‌توانید طرز فکر خود را تغییر دهید:

شما این قدرت را دارید که طرز فکر خود را تغییر دهید. در حالی که نمی‌توانید افکار تصادفی را که به طور خود به خود به فکرتان خطور می‌کند کنترل کنید، قطعاً می‌توانید پاسخ خود را به این افکاری، آگاهانه انتخاب کنید. این فرصتی است که ذهن خود را برای شکل دادن به یک ذهنیت مفیدتر راهنمایی کنید. شما می‌توانید فرضیات اساسی خود را در مورد زندگی به چالش بکشید و جایگزین کنید.

شما مجبور نیستید در جایی که اکنون هستید گیر بیفتید. در واقع، یادگیری ساده در مورد طرز فکر شما می‌تواند به کاهش افسردگی و اضطراب کمک کند. یک مطالعه نشان داد که پس از یک جلسه ۳۰ دقیقه‌ای در مورد ذهنیت رشد شخصیت، نوجوانان مبتلا به افسردگی و اضطراب سطوح بالاتری از کنترل درونی و توانایی بهتری برای مقابله با استرس نشان دادند. آن‌ها یاد گرفتند که قربانی شرایط خود نیستند. در اینجا می‌توانید اطلاعات بیشتری در مورد چگونگی ایجاد یک ذهنیت رشد بخوانید.

اگر دائم افکار منفی به ذهنتان خطور می‌کند با مطالعه مطلب چگونه می‌توان از بیش از حد فکر کردن جلوگیری کرد از فکر کردن زیاد خودداری کنید.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

لینک‌های فالو از سراسر وب